بارون میاد*بارون غم*بارونی که همش غمه
دارم یه مدته زیر بارون غمهات قدم میزنم
چه خاطراتی برام گذاشتی که دارم با اونها زندگی میسازم
یادخاطره ای افتادم چقدر برام خاطره شد:بارونی بود منم ازدانشگاه برمی گشتم خونه یادته مادر...خیس اب بودم تا منو دیدی گفتی... الهی بمیرم که اینجوری خیس شدی بعد با گوشه استینت صورتمو پاک کردی با عصبانیت گفتی:این خداهم وقت گیر اورد خب نیم ساعت دیگه میبارید تاشما خونه میرسیدی اینجوری هم خیس نمیشدی..بخاطر من به خدای خود گله کردی... یادته مادر حالا من خیسم چندوقتیه خیس بارون غم شدم بازم میتونی صورتمو پاک کنی از غمها....
مادرجان دوستت دارم بیشترازدیروز درهرنفس که میکشم
دوست دارم تورو داشته باشم حتی توی خواب
خدایا به من توفیق تلاش درشکست/صبردرنومیدی/رفتن بی همراه/جهادبی سلاح/کار بی پاداش/فداکاری درسکوت/دین بی دنیا/
عظمت بی نام/خدمت بی نان/ایمان بی ریا/خوبی بی نمود/مناعت بی غرور/عشق بی هوس/تنهایی در انبوه جمعیت ودوست داشتن
بی انکه دوست بدارند
! روزی کن...
باران چه زیبا نم نم می بارید وقتی...